سوز دل ؛ اشک روان ، آه سحر ، ناله شب
این همه ؛ از نظر لطف شما می بینم
چه کسی میتونه از بام تا شام و از شام تا بام گریه ای بیصدا و جگر سوز و بی امان داشته باشه ؟
نمیدونی ؟
اوکی ، جوابتو میدم : کسیکه سخت دلش به ناحق شکسته ، کسیکه دلتنگی هاشو به تنهائی و بیکسی اش میگه ، کسیکه نه چاهی داره که سرشو فرو کنه در اون و فریاد بزنه و نه شونه ای محکم و قوی داره برای سر نهادن روی اون و ....
ز جور ِ کوکب ِ طالع ؛ سحرگهان چشمم چنان گریست که "ناهید" دید و " مه " گریست ....................